به نام یگانه خالق هستی ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ باد صورتم را نوازش میکند؛ قطرات باهم جنگ و جدال به راه میاندازند. برگ های درختان جوری غرور خود را برای رسیدن به زمین می شکنند، که گویا از اول هم قصدشان همین بوده است. لحظات سنگ پشت میشوند و قلبها سمفونی درامز به راه می اندازند، شوق عجیبی سرتاسر وجودم را پر میکند که زیبنده این هوا است. ذوق من باد صبا میشود و از منزل به منزل ره سپار میشود و این حس دل انگیز را به همه جا می رساند. *~*****◄►******~* مجموعهای از بی نظمی های منظم میشود: یک فاجعه مانند ابرهای برف زا در تابستان! که در چشم بر هم زدنی اسمان پر می گردد؛ از ابرهای طوفانی. که برف ثمره انقلاب انان است، گلولههای برف رنگها را شستند، و تمام سرزمین رنگها به مملکت گلولههای سپید تبدیل گشت. میان ان همه هیاهو، سرما و سوز گویا با یخ زدن دستانم، قلبم شروع به گرم شدن می کند. شاید او به رحمت خدایی امیدوار است که قرار است چندی دیگر کابوسی برای برفها رقم بزند؛ و دنیا را به رنگ خویش باز گرداند.... اری؛ خدایا! کابوسی برای گلوله برفی مشکلات بساز، که دیگر هیچ ابری شهامت این را نداشته باشد ؛ که در تابستان ببارد، مگر به خواست تو... خواست و گرمای حضور شما که باشد؛ دگر ترسی از شهربندی در یخبندان نداریم... حتی اگر تابیدن افتاب به تعویق بیفتد. *~*****◄►******~* تکهای از رمان ضرب الاجل اعجوبه ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ارادتمند شما ز.گ
♦♦---------------♦♦ به جهان من بیا برایت یک فنجان چای ریخته ام جهانم را به نظاره بنشین جهانی که سراسر بازی نور است و تاریکی، شب و روز، گرمی و سردی هم خورشید سوزان را در خود جای می دهد و هم پر است از سیاره های سرد و خاموش این تمام جهان من است...تمام من چیزی جدا کردنی نیست، من شیفته ی این جهانم با تمام سردی ها، خاموشی ها و تاریکی هایش چرا که باور دارم این تاریکی شب است که به ستاره ها مجال درخشش می دهد پس شب بستر زیبایی است برای درخشیدن و من مشتاق سفر در این جهان اسرار آمیز که روزی در جست و جوی آرامش سفرم را از زمین و شهر به شهرش تا آسمان و کهکشان به کهکشانش آغاز نمودم و آنقدر گشتم که به دروازه های قلبم رسیدم و از آنجا سفر حقیقی من آغاز شد به فنجان من نگاه کن و آن را بنوش این فنجان از قلب من پر شده و قلب من از جهان و اینگونه شد که "تمام جهان در من است" باور من شد ^^^^^*^^^^^ ایمان سرور پور - تمام جهان در من است
^^^^^*^^^^^ خب، واقعیت اینه که هیچکس به ما قولی نداده بود که قراره همیشه همه چیز گل و بلبل باشه و روزها یکی از یکی بهتر، خوشمزهتر و خوشرنگتر نه، قرار نبوده اینجوری باشه. هرچی که قد کشیدیم و سالهای بیشتری اومدن و رفتن اینو بیشتر و بهتر فهمیدیم فهمیدیم زندگی توو این دنیا آسون نیست ممکنه حتی اون موقعی که فکرش رو هم نمیکردی سکندری بدی بخوری و با صورت پهن زمین شی و تمام سر و شکلت خونی شه ممکنه از آدمی که حتی فکرش رو هم نمیکردی؛ حرفهایی بشنوی که حتی قدرت اینو نداشته باشی در جوابش چیزی بگی ممکنه خیلی راحت، یه روز برای همیشه دیگه یه نفر رو نداشته باشی. همینطور که سالهای بیشتری میگذره، بیشتر میفهمی که یادگار این دنیا برای آدما زخمه که هرکسی روی روح و تنش تا دلت بخواد زخم تازه و کهنه داره. اما میدونی، اگه کم بیاری خیلی راحت از بین میری. راحتتر از چیزی که فکرشو بکنی دقیقا همون موقعی که سکندری خوردی و با صورت پهن زمین شدی و خون خودت رو دیدی و قلبت فشرده شد و یه بغض گنده گره شد توو گلوت؛ باید پاشی هق هق کنون و لنگ لنگون باز بری، انقدر بری که هق هقهات تبدیل بشه به خندههای احمقانه و بلند، باید با همون صورت خونی بخندی و پررو پررو بری حتی اگه قرار باشه باز سکندری بخوری؛ تا رسیدن دفعهی بعدی باید اون دیوونهای باشی که با درد و صورت خونی و رد اشک، داره میخنده هنوز تا روی دنیا رو کم کنه باید پررو باشی پررو باش ^^^^^*^^^^^ مهسا رضائی
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ قایقت شکست ؟ پارویت را آب برد ؟ تورَت پاره شد ؟ صیدت دوباره به دریا برگشت غمت نباشد چون خدا با ماست هیچ وقت نگو ؛ از ماست که برماست بگو خدا با ماست اگر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند دلی را نشکنی اگر پارویت را آب برد، باشد آبرویت را آب نبَرَد! آبرویی نبری اگر صیدت از دستت رفت، باشد ، امیدت از دست نرود ! امید کسی را ناامید نکنی امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت ، دستانت را که داری خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن اگر چیزی به دست نداریم دست که داریم دوباره به دست می آوریم دوباره می سازیم و دوباره به دست می آوریم دوباره می خریم و دوباره می خندیم
oOoOoOoOoOoO بانو جان باور كن اگر مردى دوستت داشته باشد تورا همانگونه كه هستى قبول ميكند نيازى نيست براى زيبايى ات سختى بكشى اگر موهايت اذيتت ميكند كوتاهشان كن اگر ناخنت ميشكند نيازى به بلند بودنش نيست اگر رژيم اذيتت ميكند بيخيالش شو اگر زخم هاى صورتت آزارت ميدهد به چشم هاى خوش رنگت بنگر تا زيبايى اصلى را ببينى كفش هاى پاشنه دارى كه كمرت را آزار ميدهد دور بريز، كوتاه هم باشى باز زيبايى تمام سرمايه ات را خرج خريد لوازم آرايش نكن خودت را مثل خمير بازى به هر نوع كه مرد ها ميخواهند در نياور باور كن تو همين گونه هم زيبايى و اگر مردى واقعا عاشق باشد تورا همين گونه ساده قبول ميكند oOoOoOoOoOoO
o*o*o*o*o*o*o*o بیچاره پاییز دستش نمک ندارد این همه باران به آدم ها میبخشد، اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند خودمانیم تقصیر خودش است بلد نیست مثل " بهار" خودگیر باشد تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد سیاست " تابستان " را هم ندارد که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد ولی از پشت خنجری سوزناک بزند بیچاره بخت و اقبال " زمستان " هم نصیبش نشده که با تمام سردی و بی تفاوتیش این همه خواهان داشته باشد او " پاییز " است رو راست و بخشنده ساده دل فکر میکند اگر تمام داشته هایش را زیر پای آدم ها بریزد روزی جایی لحظه ای ؛ از خوبی هایش یاد میکنند خبر ندارد آدم ها رو راست بودن و بخشنده بودنش را به پای محبتش نمیگذارند یکی به این پاییز بگوید آدم ها یادشان میرود که تو رسم عاشقی را یادشان داده ای دست در دست معشوقه ای دیگر پا بر روی برگ هایت میگذارند و میگذرند تنها یادگاری که برایت میماند " صدای خش خش برگ های تو بعد از رفتن آنهاست " دلتون شاد،لبتون پر خنده،پاییز پیشاپیش مبارک o*o*o*o*o*o*o*o
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم